عرض سلام و ادب خدمت مخاطبین فرهیخته و قرآن دوست
با توجه به اینکه مجلد اول تفسیر همگام با وحیِ مفسر گرانقدر و گرانمایه، حضرت حجتالاسلام عبد الکریم بهجتپور توسط ایشان در حال ویراست جدید است، و نسخه چاپی جلد اول ویراست قبل این اثر که هماکنون تقدیم میگردد، در بازار موجود نبود، موسسه تمهید با اجازه استاد محترم، اقدام به انتشار فایل پیدیاف کتاب نمود.
از آنجا که این اثر اولین تفسیر تنزیلی شیعی در دنیای اسلام است و دستاوردهای اخیر استاد بهجتپور در حدود ده سال اخیر در این مجلد گنجانده نشده بود، گروه علمی تفسیر تنزیلی موسسه تمهید، ویراست جدید حلدهای اول تا سوم این اثر را در دستور کار خود قرار داده، تا مخاطبان ارجمند با سیر نزول سوره های قرآن و نیز مراحل تحول، دقیق تر آشنا شوند.
مواردی از نکات ناب ویراست جدید این اثر را در وبلاگ گروه تفسیر تنزیلی موسسه تمهید با آدرس ( hamgambavahy.blog.ir ) (وبلاگ حاضر)در اختیار شما قرار دادهایم، تا از مطالب جدید مرتبط با این جلد نیز محروم نمانید. شما میتوانید با عضویت در کانال مجازی موسسه تمهید در نزمافزار ایتا (https://eitaa.com/mtamhid) ، از به روزرسانی مطالب بلاگ و نیز زمان چاپ ویراست جدید مطلع گردید، و اخبار و محتواهای تولیدی تفسیر تنزیلی را پیگیری نمایید.
علاقه مندان می توانند فایل جلد اول تفسیر را از اینجا دانلود نمایند.
در پژوهش های تفسیر موضوعی یکی از کارهای مهم بعد از گرد آوری آیات، تنظیم آیات است که از اهمیت بالایی برخوردار است؛ معمولا در پژوهش های موضوعی موجود تقسیمی که صورت می گیرد، تقسیمی مکانیکی و بر اساس فصولی است که محقق در ذهن خود یا متکی به دانش چیده است. اما در پژوهش های موضوعی تنزیلی تنظیم آیات به گونه دیگری است.
این بحث را در پای درس و سخن استاد بهجت پور پیگیری می نماییم:
ایشان در جلسات بحث قواعد تفسیر موضوعی می فرمایند:
مستند به آیه 29 سوره فتح، سوره ها و آیات قران به تناسب رشد شخصیت مردمی که به دعوت پیامبر اکرم (ص) و قران پاسخ مثبت می دادند، نازل می شد، هر میزان که مسلمانان رشد می کردند، شرائط اجتماعی و فرهنگی دستخوش تغییر و تحول می شد و گاه حتی متغیرهایی به برنامه تحول افزوده می شد. خدای متعال متناسب با این شرائط و متغیرهایی برای مسلمانان ، پیامبر اکرم (ص) و حتی معن، ت ها و رهنمودهایی صادر می کرد. از این رو طبیعی است که در چینش آیات گرد آمده دسته بندی و جایابی آیات به تناسب این مراحل رشد و تحولات پیرامونی آن تنظیم شود. به همین جهت مناسب است تا زمینه های اجتماعی و واقعیت خارجی که درپیشرفت مسلمانان عصر نزول به مدد قران اتفاق افتاد، دقت کرد و رابطه ی هر مفهوم را با این دوره ها ی رشد سنجه کرد.
و در کتاب قواعد تفسیر تنزیلی که به زودی توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ خواهد رسید، می فرمایند:
برای دست یابی به این دوره های رشد اجتماعی مسلمانان که به منظور استقرار فرهنگ اسلامی صورت بسته است، در قران آموزه هایی وجود دارد؛ مهم ترین آنها در سوره فتح 112/ 29 وجود دارد. در این آیه پیروان پیامبر اکرم (ص) به زراعتی تشبیه شده اند که ابتدا رشدی زیر زمینی داشته تا انکه سر از خاک بیرون می زنند و دو برگ کوچک خود را نمایان می کنند. سپس ساقه بلند کرده و قد می کشند، در مرحله سوم ساقه کلفت کرده و قوت می گیرند و در نهایت مستقل و برپا می شوند: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ .وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ اُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیما». این آیه روشن می کند که می توان رشد و تکامل اجتماع وابسته به پیامبر را در این چهار دوره خلاصه کرد. این چهار دوره در واقع دوره های تغییر دربینش ها ، روحیات و خلقلیات و سبک زندگی مؤمنان به پیامبر است. چرا این دوره ها می تواند معیار تقسیم و تقسیط آیات قرار گیرد؟ زیرا آن حضرت درسوره ابراهیم مأمور شد تغییر و تحول مردم را به مدد قران رقم زند: الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ»[1]؛ چنانکه فرمود تغییر در ارزاق و نعمت ها و توفیقات و خذلان ها، تابعی از خواست و تغییرات در علاقه های مردمان است: ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»[2] نیز در جای دیگر فرمود: ِإِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[3] . پس عیار نزول نعمت های الهی در قالب آیات نورانی قران، تحولات صورت گرفته در افراد، گروهها و اجتماعات است. مفاهیم تحول آفرین قران نیز با توجه به ظرفیت ها و قابلیت های مردمان نازل می شد. بنابراین رصد زمینه های اجتماعی و فرهنگی که قران ایجاد کرده و ناظر به انها مقولات تحول ساز را پیگیری کرده معیار ارزشمندی برای درک حکمت نزول آیات بشمار می رود.
برای فهم دقیق تر موضوع این مطلب را نیز درباره چگونگی جامعه سازی در مکه ملاحظه بفرمایید.
نیز نکته مرتبط با گامهای تحول را در این مطلب بخوانید.
[1] . ابراهیم 72/ 1؛ الف، لام، راء. کتابى است که آن را به سوى تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون آورى: به سوى راه آن شکست ناپذیر ستوده.»
[2] . انفال 88/ 53؛ این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدا شنواى داناست.»
[3] . رعد 96/11؛ در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.»
استاد بهجت پور در آیه اول سوره توحید یعنی قل هو الله احد» برخلاف سایر مفسرین، هو را ضمیر شأن ندانسته اند و با توجه به ارتباط سوره توحید با سوره کافرون، آن را اشاره به معبود مستفاده از آیات سوره کافرون می دانند.
با هم تفسیر آیه اول سوره توحید در ویراست جدید تفسیر همگام با وحی را می خوانیم:
خدای متعال در آغاز سوره، با تعبیر قُل» حضرت محمد را مأمور اعلام وحدت ذات و صفات خدای متعال میکند؛ همچنانکه در سورهی کافرون با همین تعبیر قُل»، ایشان را امر به اعلام موضع صریح توحیدی خویش کرد. آن حضرت در سورهی کافرون از معبودی غیر از معبودهای معهودِ کافران نام برد، پس در این سوره به بیان صفات و ویژگیهای آن معبود میپردازد و در اولین آیه، خدا را اَحَد»، یعنی ذاتی که قبول کثرت و تعدد نمیکند، میخواند. گفته شده هُوَ» ضمیر شأن است؛ یعنی مرجعِ ضمیر، کلمهی اَلله» است که پس از ضمیر قرار گرفته است. گفتنی است اینگونه عبارات برای تثبیت و توجهدادن مخاطبان به مطلب است. ضمیر غایب هُوَ» اشاره به غایب بودن خداوند از چشمها و دور بودن از حواس دارد و رمز و اشارهای به نهایتِ خفا و دوری ذات باری تعالی از دسترس افکارِ محدود مخلوقات میباشد. با توجه به ارتباط سورهها میتوان احتمال داد که هُوَ» اشاره به معبود مستفاد از آیات سورهی کافرون است: لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ». أحَد» وصفی که از وحدت» گرفته شده است، مثل واحد»؛ اما با این فرق که اَحَد» بر چیزی اطلاق میشود که قبول کثرت نمیکند، چه در ذهن و چه در خارج و به همین دلیل، قبول شمارش نمیکند و داخل در عدد نیز نمیشود، به خلاف واحد»؛ زیرا برای هر واحدی، در خارج یا در ذهن، دوم و سوم متصور است که با انضمام به آن کثیر میگردد، اما اَحَد» واحدی است که دوم ندارد. تفاوت دیگر اینکه أَحَد» صفت مشبهه است و این صیغه دلالت بر ذاتی بودن وصف در موصوف خود دارد، در حالی که واحد» این معنا را نمیرساند.
مراد آیه: ای پیامبر به کافران اعلام کن آن معبود ویژهای که از او نام بردم، خدای جامع صفات کمال و جمال است که ذاتش یکی است و برای او شریک در ذات و صفات و حتی عبودیت وجود ندارد و از همه جهت یکتا» و یگانه» است.
فضیلت سوره توحید
در حدیثى از پیغمبر اکرم9 نقل شده است، که فرمود:
أَ یعْجِزُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَقْرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ فِی لَیلِهِ فَلَمَّا رَأَى أَنَّهُ قَدْ شَقَّ عَلَیهِمْ قَالَ: مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ فِی لَیلِهِ فَقَدْ قَرَأَ فِی لَیلَتِئِذٍ ثُلُثَ الْقُرْآنِ ؛[1] آیا کسى از شما عاجز است از اینکه یک سوم قرآن را در یک شب بخواند؟! چون دید که این کار بر آنان دشوار است، فرمود: هر کس در شب سورۀ اخلاص را بخواند در آن شب یک سوم قرآن را خوانده است.»
در روایت دیگرى از امام صادق7 آمده است:
أَنَّ النَّبِی9 صَلَّى عَلَى سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ فَقَالَ: لَقَدْ وَافَى مِنَ الْمَلَائِکةِ سَبْعُونَ أَلْفاً وَ فِیهِمْ جَبْرَئِیلُ7 یصَلُّونَ عَلَیهِ فَقُلْتُ لَهُ: یا جَبْرَئِیلُ! بِمَا یسْتَحِقُّ صَلَاتَکمْ عَلَیهِ، فَقَالَ: بِقِرَاءَتِهِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ رَاکباً وَ مَاشِیاً وَ ذَاهِباً وَ جَائِیاً؛[2] هنگامى که رسول خدا9 بر جنازۀ سعد بن معاذ نماز گزارد، فرمود: هفتاد هزار ملک که در میان آنها جبرئیل نیز بود، بر جنازۀ او نماز گزاردند! من از جبرئیل پرسیدم: او به خاطر کدام عمل مستحق نماز گزاردن شما شد؟ گفت: به خاطر تلاوت "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" در حال نشسته و ایستاده، سواره و پیاده، و رفت و آمد.»
و در حدیث دیگرى از امام صادق7 مىخوانیم:
مَنْ مَضَى بِهِ یوْمٌ وَاحِدٌ فَصَلَّى فِیهِ بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ وَ لَمْ یقْرَأْ فِیهَا بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، قِیلَ لَهُ: یا عَبْدَ اللَّهِ! لَسْتَ مِنَ الْمُصَلِّینَ؛[3] کسى که یک روز و شب بر او بگذرد و نمازهاى پنجگانه را بیخواندن "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" بگزارد به او گفته مىشود: اى بندۀ خدا! تو از نماز گزاران نیستى!».
در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم9 آمده است، که فرمود:
مَنْ کانَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ فَلَا یدَعْ أَنْ یقْرَأَ فِی دُبُرِ الْفَرِیضَةِ بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، فَإِنَّهُ مَنْ قَرَأَهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِوَالِدَیهِ وَ مَا وَلَدَ؛[4] کسى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد خواندن سورۀ "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" را بعد از هر نماز ترک نکند، چرا که هر کس آن را بخواند خداوند خیر دنیا و آخرت را براى او جمع مىکند و خودش و پدر و مادر و فرزندانش را مىآمرزد.»
از روایت دیگرى استفاده مىشود که خواندن این سوره هنگام ورود به خانه، روزى را فراوان مىکند و فقر را دور مىسازد.[5]
اینکه روایات فضیلت، سورۀ توحید را برابر یک سوم قرآن دانستهاند، از آنجا ناشی میشود که توحید ذات، صفات، و افعال خدا و دفع هر گونه پیرایه از او، بخش بسیار مهمی از معارف قرآن است؛ به گونهای که توحید، حداقل حجمی برابر با یک سوم مطالب این کتاب آسمانی را به خود اختصاص میدهد.
اینکه تکرار و تداوم تلاوت سورۀ توحید از سوی سعد بن معاذ باعث میشود تا در نماز بر جنازۀ او هفتاد هزار فرشته و از جمله جبرئیل حضور پیدا کنند، نشان از نقش تربیتی تلاوت مستمر این سوره در نورانی شدن و ارتقای مقام معنوی افراد تلاوت کننده دارد. توحید، کانون و نقطۀ اصلی نورانی شدن دلهاست، و تلاوت مستمر سورۀ توحید در نورانی شدن انسانها به این نور عظیم مؤثر است. به عبارت دقیق تر معرفت درست خدای متعال، ریشه اصلاح معارف و اعتقادات دیگر چون رسالت، قرآن، معاد، فرشتگان، و غیر اینهاست. چنانکه درستی این معرفت، بر عبادات و حتی بر روابط میان انسان و پروردگار و احکام عملی نقش مؤثری خواهد داشت.
ترک تلاوت این سوره نیز نشان از بی اعتنایی به اصل توحید است. کسانی که به اصل توحید حضرت حق، و اخلاص در آن نرسند، قادر نیستند در مقام اظهار بندگی و تجدید میثاق، که در نماز تجلی مییابد، حق بندگی را به جا آورند؛ ازاینرو روایات فوق، این گروه را کسانی میداند که در صف نمازگزاران داخل نشدهاند.
با توحید ناب است که زندگی رنگ و سبک نورانی و ایمانی میگیرد و برکات و عنایات و رحمتهای الهی شامل حال فرد، فرزندان و وابستگانش میشود. در سورۀ مریم، آیات 49 و 50، آنگاه که از عنایات خدای متعال به ابراهیم7 سخن میگوید، عطای فرزندان و ذریهای پاک مثل اسحاق و یعقوب8را مصداق رحمت مخصوص خدا به ابراهیم7 شمرده است.
بنابراین، چنانکه نور توحید ناب، که ریشۀ همۀ برکات است، با خواندن سورۀ توحید در مکانها تأثیر میگذارد، و برای آنجا و اهالی آن برکت به ارمغان میآورد.
نکتۀ مهم
همانگونه که تاکنون ملاحظه شد، روایات فضیلت در سورههای کوچک قرآن (مفصّلات) که بهطور غالب در آغاز نزول قرآن فرو آمدهاند، از برابری این سورهها با یک چهارم یا نصف یا یک سوم قرآن سخن میگویند. این روایات گویای این حقیقت هستند که غالباً پیامهای اصلی قرآن، ابتدا در قالب سورههای کوچک و به اجمال بیان، و پس از آن به تفصیل در سورههای متوسط و طولانی تشریح شداند. لذا پیامبر اکرم9 هر یک از تازه مسلمانان را نزد یکی از صحابه میفرستاد، تا به او تعدادی از سورههای مفصلات را تعلیم دهد. یکی از بهترین روشهای تعلیم محتوای قرآن به نسل نونهال و عموم مردم نیز استفاده از همین شیوه است. این گروه سنی دارای شبهه نیست، موانع و سؤالهای بزرگترها، و حوصلۀ بیانات طولانی و مجادلهها را ندارد. چه روشی بهتر از بیان سورههای مفصّلات میتوان برای آشناکردن این گروه با محتوا و پیامهای دینی اتخاذ کرد؟
[1].مجلسی، بحارالأنوار، ج89، ص358 ؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج6، ص414؛ تفسیر نور الثقلین، ج5، ص705.
[2]. کلینی، الکافی، ج2، ص662 .
[3]. کلینی، الکافی، ج2، ص622؛ صدوق، ثواب الأعمال، ص 127.
[4]. صدوق، ثواب الأعمال، ص128.
[5]. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص855 ، جَاءَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى النَّبِی ص فَشَکا إِلَیهِ الْفَقْرَ وَ ضِیقَ الْمَعَاشِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ9: إِذَا دَخَلْتَ بَیتَک فَسَلِّمْ إِنْ کانَ فِیهِ أَحَدٌ، وَ إِنْ لَمْ یکنْ فِیهِ أَحَدٌ، فَصَلِّ عَلَی وَ اقْرَأْ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّةً وَاحِدَةً فَفَعَلَ الرَّجُلُ فَأَفَاضَ اللَّهُ عَلَیهِ رِزْقاً وَ وَسَّعَ عَلَیهِ حَتَّى أَفَاضَ عَلَى جِیرَانِه.
از مجموعه آیات و سور گذشته معلوم میشود که قرآن در مطرح ساختن مسألهی توحید، روش ویژهای را تعقیب نموده است. این روش بر پایه نگاه قرآن به تربیت توحیدی استوار است. قرآن از خدا سخن نگفت، تنها برای اینکه مردم به معرفت الله برسند، بلکه از خدا سخن گفته تا مردم بر پایه معرفت، بندگی کنند و سراسر زندگی خود را متناسب با این اندیشه، سامان دهند: صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»؛ رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوشرنگ (و نگار)تر از خداوند کیست؟ و ما پرستندگان اوییم.» (بقره 87/ 138) از این رو طرح مسأله معرفت در لابه لای آیات و مناسبت هایی که واکنش های بندگی باید بروز کند، مطرح می شود، و چنانکه در سیر نزول مشاهده کردید مباحث توحید ذات و صفات را متأخر از مباحث توحید افعالی و توحید عملی قرار داد تا مخاطبان رابطه خود با جهان غیب را از نقطه ای آغاز کنند که واکنش های رفتاری مثل تسلیم و تقوا و عبادت و خشیت و امثال آن را به دنبال داشته باشد. سپس چنان که مشاهده می کنید به تدریج و از سوره کافرون تاکنون تصویر ذات و صفات باری تعالی را روشن تر و شفاف تر می سازد و به دفع پیرایه های احتمالی در این باره می پردازد.
قرآن در آغازنزول و از سوره علق بر صفت های آفریدگاری و ربوبیت تکوینی توجه می دهد و آن ها را پایه ارتباط مردم با جهان معنا و درک ربوبیت تشریعی قرار می دهد و اضطرار و فقر انسان را به پروردگار ثابت کرده، ایشان را به تسلیم شدن و ترک سرکشی در مقابل فرامین ربوبی فرا می خواند. ( ن. ک. به ترتیب : سوره های علق، قلم، مزمل، مدثر) پس از آن به بیان ارتباط صحیح و شایستهی انسان با پروردگار پرداخت، نظیر سورهی حمد، و در گامی دیگر، نقش این رابطه را در پذیرش قرآن به عنوان کلام الهی که انسان را به استقامت شخصیت می رساند: (ر. ک. سوره تکویر نزول 7) و نقش همراهی ذکر پروردگار با نماز که یک بال رستگاری انسان را رقم می زند: (ر. ک. سوره اعلی نزول 8) سپس این نقش ها را در سوره های بعد به نقش های مختلف پروردگار و دست غیب در معادله میان انسان، دیگران، جهان هستی و پروردگارتبیین فرمود، و بالاخره با ایجاد این زمینهها و اینکه او همنوع دیگر معبودها و پروردگارهای ادعایی نیست، مخاطب را آمادهی بحث از ذات و صفات پروردگار نمود؛ بنابراین قرآن به تربیت توحیدی توجه داد و این تربیت را پایه اصلاح انسان قرار داد و اولین واکنش قابل انتظار را بندگی و پرستش قرار داد تا در سایه آن به تدریج چشم انسان به جهان معنا بازتر شود و رفتار وی در ابعاد مختلف زندگی بر این اساس تنظیم شود. ولله الحمد»
نمونه ای مناسب از رفع ابهامات عارضی در آیه 4 سوره فلق
و من شر النفاثات فی العقد
این آیه، بیان یکی دیگر از موانع گسترش دعوت اسلام و جریان سازی پیامبر 6 بر علیه کفر است. (بیان مقصود آیه)
دلیل تکرار من شرّ» در آیات، تأکید بر استعاذه و امید اجابت است.
ال» در النفاثات» برای جنس و از نظر مصداق، اشخاص متعددی را شامل می شود.
نَفَّاثَات» بیرونریختن مقدار کمی از آب دهان در هنگام دمیدن می باشد. البته این واژه در معنای دمیدن معنوی که به معنی الهام و تلقین است، به کار میرود. از رسولخدا نقل شده است که دربارهی وحی فرمودند: اَلَا وَ اِنَّ الرُّوحَ الْاَمِین نَفَثَ فِی رُوْعِی[1]؛ آگاه باشید که روح الأمین یعنی جبرئیل در قلب من دمید» که مراد دمیدن معنوی است. عُقَد» گرهها. این کلمه از عَقْد» به معنی بستن و گرهزدن گرفته شده است.
در مصداق نفاثات فی العقد» به معنی دمندگان در گرهها، میان مفسران گفتگو شده است و برخی [2] توهم کردهاند که مراد آیه، پناهبردن پیامبر به پروردگار از شر ن ساحر یهودی است که در آن روزگار زیاد بودهاند. این برداشت در صورتی است که اثبات شود ساحران یهودی تنها از جنس ن بوده اند؛ در غیر این صورت در جمعیت مرکب از ن و مردان از ضمائر مذکر استفاده می شود. با عنایت به این مطلب ، تلاش برخی برای آنکه این تعبیر را با افسانه جاهلی سحر شدن پیامبر 6 از سوی لبید بن اعصم ساحر هماهنگ کنند، هم دستی ن ساحر را با لبید ادعا کرده اند ، همچنین اظهار داشته اند: ن ساحر در عمل سحر مردان ساحر را همراهی می کردند ، ادعایی نادرست است. این برداشت ها در صورتی است که موضوع تأثیر پذیر را شخص پیامبر اکرم6 قلمداد کنیم، حال آنکه چنین ظهوری درآیه نیست. بر فرض صحت وجود چنین احتمالی، بنا بر نظر اکثر متکلمان مسلمان، اعم از شیعه، معتزله و اشاعره، مسحورشدن پیامبراکرم امری باطل و مردود است؛ زیرا همان گونه که در مقدمات سوره گذشت، اگر ساحران بتوانند بر عقل و جان پیامبر اکرم مسلط شوند و حتی به جسم او لطمه زنند، یقینِ به رسالت آن جناب در هالهای از ابهام فرو میرود.
ظاهراً مؤنث آوردن نفاثات به جهت رعایت تناسب با موصوف مقدر یعنی نفوس می باشد. افزون آنکه،اگر مراد از این کلمه، ن ساحر باشد، منظور پناه بردن به پروردگار از شر ساحران زن در باره عموم مردم است، نه در باره شخص پیامبر اکرم 7 که گفته شد، سحر بر او کارگر نخواهد افتاد. از این رو، در صورتی که مراد از نفاثات را نفوس ندانیم، می توان احتمالات دیگری هر چند ضعیف داد: مثلاً مراد از نفاثات را نی شمرد که با شنیدن تأثیر دعوت دین بر فرزندان، شوهرو پدرانشان، اراده آنها را سست می کردند و از خطرات همراهی با پیامبر 7 بیم می دادند. دمیدن و فوت کردن در گره ها، تعبیری مجازی برای نفوسی باشد که مانع نشستن مطالب پیامبر6 در جان مردم می شوند.
مراد آیه: ای محمد! بگو از شر نفوس و جماعتی که عزمها و رأیها را زده و درتصمیمات ایمانی و عزمهای اعتقادی عموم مردم نفوذ مینمایند و آنها را یکی پس از دیگری سست مینمایند، به پروردگار سپیده، پناه میبرم. این جماعت با نَفَسهای مسموم خود، آهسته و پنهانی میدمند تا عزم و اعتقادات مردم را سست نمایند و رأی آنان را تغییر دهند، یا با القای شبهات، مانع پذیرش دین جدید شوند.
[1] کلینی، الکافی، ج2، ص74؛ فخر رازی نیز این بخش از روایت را بدین شکل ذکر کرده است: إن جبرئیل نفث فی روعی» مفاتیح الغیب، ج32، ص374)
[2] . آلوسی، روح المعانی، ج15، ص521
شأن نزول سوره فلق و ناس و نقد آن در ویراست جدید جلد اول تفسیر همگام با وحی:
جمهور مفسران اهل سنت بر اساس روایاتی از عایشه و ابن عباس-با اختلاف در متن روایات-، نزول این سوره را مربوط به سحر پیامبر اکرم توسط لبیدبنأعصم یهودی-یا دختران او و یا مردی از یهود- دانستهاند که آن را در چاه بنیزریق به نام دروان»-و در برخی نقل ها ذروان» یا ذی أروان» - انداخته بود و موجب بیماری رسول خدا شد، تا اینکه در خواب، دو فرشته بر پیامبر6 حاضر شدند، یکی بالای سر و دیگری پیش پای حضرت نشستند و ایشان را از محل سحر باخبر ساختند. حضرت بیدار شدند و اصحاب خود- علی 7، زبیر و عمار- را در پی آن فرستادند. آنها طبق خبری که فرشتهها دادند، آب چاه را کشیدند، سنگ ته چاه را بلند کرده و بستهای از زیر آن بیرون آوردند که درون آن شانه سری بود که در دو دانه از دندانههای آن شانه، یازده گره بود که با سوزن دوخته شده بود؛ پس این دو سوره نازل شد و هر آیهای که قرائت میشد، یکی از این گرهها باز میشد و پیامبر اکرم6 در خود احساس سبکی و عافیت میکردند و چون سورهها به اتمام رسید، همه گرهها باز شد و پیامبر6 سلامتی کامل خود را به دست آوردند، سپس جبرئیل خطاب به پیامبر6 فرمود: به نام خدا تو را از شر هر چیزی که آزارت دهد، همچون حسد و چشمزخم، حفظ میکنیم و خدا تو را شفا بخشد.[1] هرچند برخی از این مفسران توجیهاتی برای امکان چنین سحری در پیامبر آوردهاند[2]؛ اما برخی مفسران شیعه این نوع روایات را مردود و باطل دانستهاند و گفتهاند شاید تنها بتوان چنین توجیه کرد که لبیدبنأعصم یا دیگران چنین قصدی داشتند، اما خدای متعال پیامبر6 را از نقشه آنها باخبر کرد و سحر آنان استخراج شد و هیچ تأثیری نتوانست در جسم پیامبر6 بگذارد-همچنانکه تأثیر سحر در روح ایشان باطل است-. دلیل بطلان چنین روایاتی این است که اولاً مخالفت آشکار با آیات قرآن دارد که نسبت سحر به پیامبر6 را مذموم شمرده است: وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً اُنْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلَا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً» (فرقان 42/8 تا 9) ثانیاً از طرف دیگر تأثیر سحر در پیامبر6، موجب زوال عقل در او گشته و موجب بازیچه قرار گرفتن مقام والای نبوت و بیاعتباری این مقام و به مقصد نرسیدن هدف رسالت می شود. شاید گفته شود که این سحر بر بدن پیامبر ـ نه در عقل وی ـ کارساز بوده است؛ اما باید دانست، پذیرش این ادعا به معنای سلب اعتماد از درستی دریافت های غیبی آن حضرت از سوی مردم است؛ از کجا معلوم که اگر سحر بربدن آن حضرت مؤثر باشد، بر عقل آن حضرت کارگر نیفتاده باشد؟! از این رو این ادعا موجب عدم اعتماد به پیامبر6 است؛ از سویی دیگر همانطور که گفته شد، بنا بر روایات ترتیب نزول و ارتباطی که با سوره های کافرون و فیل بیان شد، این سوره مکی است، در حالی که درگیری یهود با پیامبر6 در مدینه بوده است و این خود دلیلی بر عدم اصالت اینگونه روایات است؛ لذا حقیقت آن است که کارگر افتادن سحر بر پیامبر 6 به تعبیر شیخ طوسی افسانه ای است که قصه سراهای جاهل ساختهاند؛ و لذا معتزله و غالب امامیه و محققان از مذاهب اسلامی از پذیرش چنین افسانهای پرهیز کردهاند و روایاتی که در آنها صحبت از سحر پیامبر6 توسط افرادی از یهود شده، قطعا نمیتوانند سبب نزول این سوره باشند.
آیا می توان این روایات را از جنس جری و تطبیق سوره در مدینه قلمداد کرد؟ برخی برای حفظ این گزارشات خود را به زحمت انداختهاند؛ از جمله ایشان مرحوم طبرسی در مجمع البیان است. وی چنین توجیه می کند: افرادی از یهود قصد سحر پیامبر6 را داشته و برای آن تلاش کردند، اما خداوند با آگاه کردن نبی خود از سحر آنها و فرمان به خواندن معوذتان، ایشان را از سحر دشمنان محفوظ داشت. این توجیه دو تأویل لازم دارد. اولاً: باید مراد از ظاهر الفاظ مربوط به سحرشدن را، تلاش ساحران بدون هر گونه تأثیری بر حضرت6 شمرد. در این صورت سؤال میشود: چرا باید به دنبال نوشتهای گشت تا با قرائت معوذتین از بند آن رها شد؟ شاید پاسخ آن باشد تا نقش معوذتین در ابطال سحر را نشان دهند. ثانیاً: این گزارشات را حمل بر تطبیق و نه سبب نزول کرد، زیرا شواهد مکی بودن سوره های معوذتین از محتوا و مضامین آیات هویداست. بنا بر این، عبارت منسوب به امام صادق7 : کان جبرئیل أنزل یومئذ معوذتین علی النبی» به معنای نزول اول بار نیست، بلکه از جنس نزول تأییدی است، برای یادآوری راه برون رفت از حادثه سحر. در این صورت گزارش از جنس تطبیق بر سوره فلق قلمداد می شود. به هر حال صرف نظر کردن از روایاتی که از نظر اعتقادی با مبانی عصمت انبیا: و پیامبر اسلام6 سازگاری ندارد، مناسبتر و زیبنده محققان ارجمند است.
[1] . طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 865؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج32، ص 368؛ واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ص 502؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج6، ص 417؛ عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج5، ص 7؛ مشهدی قمی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج14، ص 542؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 813؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج15، ص 521.
ضمن تسلیت ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان
به اطلاع اساتید محترم تفسیر می رساند ؛ به زودی محتوای تفسیری سوره های علق (مکی 1) تا توحید (مکی 22) به مرور خدمتتان بارگذاری خواهد شد. ان شاء الله
لطفا برای اطلاع از بروزرسانی محتوای سایت در کانال ما در ایتا عصو شوید.
جهت ورود به کانال ایـــــنـــــــــــــجـــــــــا را بزنید
https://eitaa.com/ansarquran
سوره به مناسبت کلمۀ "قارعه" در آیة اول سوره، به این نام خوانده شده است و به اتفاق همۀ دانشمندان تفسیر و علوم قرآنی در مکه نازلشده است.
سورۀ قارعه در تمام جداول ترتیب نزول در ردیف سیام، پس از قریش و پیش از قیامت قرارگرفته است.
این سوره در ترتیب مصحف رسمی در جزء سیام قرآن، ردیف صد و یکم، بعد از سورة عادیات و قبل از سورة تکاثر قرارگرفته و یازده آیه دارد.
ترغیب مردم به انجام هر چه بیشتر اعمال شایسته در دنیا و هشدار کوتاهی در این زمینه.
محتوای این سوره، انذار و اعلام خطر دربارۀ دهشت عظیم قیامت و تقسیم مردم به دو گروه سعادتمند و شقاوت پیشه است. سوره با تکرار یکی از نامهای سهمگین قیامت، یعنی کوبندگی، و بیان عظمت آن و تحولات ایجاد شده در هنگام وقوع قیامت آغاز میشود و ضمن بیان تقسیماتی که افراد اجتماع خواهند داشت، آنان را بر اساس سنگینی یا سبکی ترازوها به دو گروه اهل بهشت و اهل جهنم تقسیم میکند: کسانی که دارای اعمال شایسته و سنگین در دنیا هستند، با ترازوهای سنگین وزن میشوند و کسانی که دارای اعمال ناشایست و سبک هستند، با ترازوهای سبک وزن میشوند. این ترازوها همان انسانهایی هستند که به عنوان امام و الگوی مردم بودند. اولیای الهی ترازوها و معیارهای سنگین، و طواغیت و اولیای شیطان سنجهها و معیارهای سبک هستند و اعمال پیروانشان نسبت به ایشان سنجیده میشود: )یوم یدعوا کل أناس بامامهم(.[1]
گذشت که پیامبر اکرم9 مأموریت داشت در اردوگاه شرک خیمه زند و ضرورت تغییر را به یاد آنان آورد و افرادی را در خیمهۀ اسلام جمع کند و آنان را تا قلهۀ کمال و رستگاری راهبر باشد. این مهم در سایۀ قرآن به انجام میرسید.
در سورههای آغازین نزول، بهطور عمده مبانی و مؤلفههای تغییر بر مردم خوانده و آفتهایی که انسان را به شقاوت و ناکامی میکشاند، تذکر داده شد. از سورۀ کافرون (مکی)، به تفاوت ماهوی معبود و دین اسلام با معبود و دین شرک مکیان، و در ادامه به اصلاح پیرایههایی که بر خدا بسته بودند، توجه داد. در سورههای بعد به نشانههای خدا در نفس مردم و در بیرون توجه داد، از ظرفیت انسان گفت و بر حرکت به سمت راه رستگاری و "احسن تقویم" پافشرد. در سورة تین به نقش ایمان و عمل صالح در تأمین رستگاری اشاره کرد و راه دستیابی به ایمان و عمل شایسته را دین و آیین الهی بر شمرد (و یا آنکه بر ضرورت تفاوت فرجام مردم با عنایت به ایمان و عمل شایستۀ گروهی و کفر گروه دیگر تأکید کرد). در سورۀ قریش ضرورت سبقت قریش در بندگی و اطاعت خدا با توجه به عنایات ویژۀ الهی به آنها گوشزد شد، و در سورة قارعه به دستاورد ایمان و عمل شایستۀ دنیا در آخرت و بیایمانی و نداشتن عمل شایسته در آن روز توجه داد تا انگیزۀ سیر به سمت ایمان واطاعت شتاب بیشتری پیدا کند.
در حدیثى از امام باقر7 مىخوانیم: مَنْ قَرَأَ الْقَارِعَة آمَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ أَنْ یؤْمِنَ بِهِ وَ مِنْ قَیحِ جَهَنَّم یوْمَ الْقِیامَة إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛[2] کسى که سورۀ قارعه را بخواند، خداوند متعال او را از فتنۀ دجال و ایمان آوردن به او حفظ مىکند، و او را در قیامت از چرک جهنم ایمن میگرداند، انشاء الله».
این فضیلت نیز ناظر به اثر تربیتی سوره است. دجالها رهبران فتنهگری هستند، که صورتی به ظاهر منطقی و درست، حتی مذهبی و دینی دارند و تشخیص انحراف آنها بسیار سخت است؛ به همین خاطر تأثیری جهانی و گسترده دارند. آنها با ساده کردن ارتکاب گناه از راههای به ظاهر منطقی و دینی، فساد و انحراف را میگسترانند. توجه به مسئولیتهای انسان در روز رستاخیز و اینکه بودن در کدام صف چه نتایج وتبعاتی به دنبال دارد و اینکه انسان باید مراقب باشد در صف افراد سبک میزان قرار نگیرد، انسان را هوشیاری و تقوای از افتادن به دام دجالها میدهد، در نتیجه از فرورفتن در چرک گناه و فساد، که باطنش گرفتاری در جهنم است، حفظ میکند.
این سوره به مناسبت کلمات آغاز سوره، "لایلاف القریش"، "القریش"، و "لایلاف" نامیده شده است.
سورۀ قریش به اتفاق اکثر دانشمندان تفسیر و علوم قرآنی مکی و بیست و نهمین سورۀ نازل شده پس از تین و پیش از قارعه بر پیامبر9 است. تمام جدولهای ترتیب نزول این مطلب را تأیید میکنند.
سورۀ ایلاف در ترتیب مصحف رسمی با چهار آیه در جزء سیام قرآن، ردیف صد و ششم، بعد از سورۀ فیل و قبل از سورة ماعون قرار دارد.
ترغیب اهالی مکه و مردم قریش به بندگی پروردگار.
سوره با بیان نعمتهای ویژۀ خدا به قریش شروع میشود؛ نعمتهایی که انتظار بندگی آنها از خدای متعال را بیشتر میکند و با امر به بندگی پروردگار کعبه، که سبب رونق اقتصادی و امنیت مکیان شده، به پایان میرسد.
سورة تین ضرورت ایمان و عمل صالح را مردم بهطور کلی بیان، و با بیان نقش ایمان و بندگی خدا در حفظ جایگاه والای انسان، عموم مردم را به تدین و تعبّد ترغیب کرد. در این سوره بر ضرورت روی آوردن قریش به دین با توجه به نقشی که پروردگار در تأمین امنیت و رونق اقتصادی آنها داشته است، تأکید میشود؛ زیرا اگر به همۀ انسانها در آفرینش آنان لطفی شد و انتظار میرود با ایمان و عمل صالح در طریق بندگی قرار گیرند، بر مردم قریش، که ساکنان شهر امن مکه هستند: )وَهذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ([1] سزاوارتر است که طریق بندگی را پیگیرند؛ چرا که مشمول عنایات ویژۀ پروردگار بودهاند.
با توجه به نزول سورۀ قریش بعد از سورة تین و ارتباطی که بیان شد این نظر تقویت میشود که "دین" در سورۀ "تین" به معنای آیین بندگی است نه جزا؛ زیرا اگر آن را به معنای جزا بدانیم، سیاقی بین سورة تین و سورههای بعد، که دربارۀ قیامت است، شکل میگیرد و در این صورت جایگاه سورۀ قریش در این سیاق مبهم و غیر روشن میشود.
برخی از دانشمندان سورههای فیل و قریش را، به دلیل روایاتی که خواندن این دو سوره را با هم در نماز بیان میکند، یک سوره دانستهاند و گفتهاند شاید این تقارن، دلیل بر پیوستگی نزول آنها باشد. اما لازم است دانسته شود، این روایات مرسل هستند و در نتیجه ضعف سندی دارند. به علاوه امکان دارد، منظور جمع آنها در یک نماز باشد، یعنی یک سوره در رکعت اول و سوره دیگر در رکعت دوم[2]. چنانکه روشن است این تقارنِ قرائت دو سوره، دلیل بر پیوستگی نزول نیست، بلکه بر فرض صحت دلایل جمع این دو سوره در یک رکعت، مراد برتری و اولویت جمعکردن مطالب مربوط به الطاف خدای مهربان به قریش (نجات کعبه از ابرهه و سپاه فیل سوارش و امنیت و بهره وری مکیان به خاطر کعبه) در یک رکعت از نماز است.
درباره این سایت